سفارش تبلیغ
صبا ویژن
کسانی را که به آنها دانش می آموزید، بزرگ شمارید . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]

شب نزدیک به پایان بود. نور سپید رنگی که حاشیه افق را روشن می کرد ،نوید نزدیک شدن اختر روز را می داد ستارگان از بیم به خود لرزیده ،تک تک از گوشه آسمان فرار می کردند.سامرا در خواب بود و طبیعت بیدار.ماه نور افشانی می کرد، نسیم عطر می پاشید و طلوع فجر ، پرده سپیدی به لطافت حریر به روی آسمان کشیده بود. جهان دارای عظمت و شکوه خاصی شده بود .در میان این عظمت و شکوه و در میان این همه لطف و زیبایی،کودکی در آستانه تولد بود.نرجس تازه از راز و نیاز شبانه خود با خدا فارغ شده و تازه نماز شبش تمام شده بودکه در خود احساس غیر عادی نمود.خیلی طول نکشید که آثار وضع حمل در او نمایان گردید.اطاق در هاله ای از نور فرو رفت و زمین و آسمان در پرتوی آن نور روشنی گرفت.درهای آسمان باز شد و فرشتگان خدا به صورت پرندگان سپید راه زمین را پیش گرفتند تا از نور کودک بهره گرفته و با بال های نرم و بهشتی خودکودک آن شب را نوازش می کردند.آری کودک متولد شده بود. احتیاجی به نام گذاری نبود زیرا سال ها قبل پیامبر خبر آن را داده بود:او هم نام من و کنیه اش کنیه من است.

نامه ای به حضرت در قالب شعر:

اوّل نامه «السّلام علیک»

 محضر عالی و شریف شما

نامه ای می نویسد از غمتان

بنده ی عاصی و ضعیف شما

 نامه ای از محلّه ی غم و رنج

کوچه ی بی کسی، پلاک بلا

شهر بدبختی و فلاکت و درد

کدپستی ش...نیست خاطر ما

 چشم بد دور، چشم این مردم

به هر آنجا که می شود باز است

توی Mp4 و موبایل همه

پر آهنگ و رقص و آواز است

 گوش ها عادت همیشگی اش

تکنو و جاز و رپّ و راک و متال

معذرت! این قبیله می گویند:

گور بابای این حرام و حلال

 جای تصویر قاب نام «علی»

اکثرا ماهواره می بینند

پر دود است آسمان امّا

به گمان که ستاره می بینند

 مسجد و هیئت و نماز و دعا

که نپرسید،‌ ور شکسته شده

بال های اجابت مردم

با گناه کبیره بسته شده

 عدّه ای پیروان کابالا

عّده ای جیره خوار بودائیسم

عدّه ای توده ایّ و بی دین اند

عده ای بنده ی برهمائیسم

 فیلم ها مملو بدآموزی

پر ِ از صحنه های مسئله دار

دستمان را بگیر آقا جان!

«و قنا ربّنا عذابَ النّار»

 پسران اشبهُ النّساء و زنان...

اشبهٌ بالرّجال، می بخشید

خانه داران اسیر ده جین ظرف

نشکن و آرکوپال، می بخشید

 چت و ایمیل و سرچ اینترنت

مایه ی ننگ و عار و فحشا شد

اشهدُ لا اله الّا الله

علناً زیر پا و حاشا شد

 در میان حجاب و حفظ عفاف

ورزش بانوان ایرانی

جودو و کشتی و کاراته و بوکس

زین سواریّ و دو وَ میدانی

 پیرهن ها چقدر اندامی

خشت شلوارها چه کوتاه اند

این جماعت حجاب و مقنعه را

بلکه حتّی تو را نمی خواهند

 سرتان را به درد آوردم

معذرت گر سخن اطاله شده

جنس مرغوب شیعه ات، امروز

بین بازار استحاله شده

 حرف آخر همین که انسان ها

با خدا و شما غریبه شدند

با خدا و شما و خوبی ها

قوم پر ادّعا غریبه شدند